یک دنیای بهتر: هدف این میزگرد پرداختن به قطعنامه های متعدد پلنوم چهارم حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. در شماره بعد به قطعنامه ها میپردازیم و الویتهای ناشی از آن را مورد بحث قرار میدهیم. اما در این شماره اجازه دهید که چند کلمه ای هم در مورد خود پلنوم صحبت کنیم. بنظر شما ویژگی های این پلنوم کدام ها بودند؟ چرا چنین قطعنامه هایی در دستور قرار گرفتند؟ اهمیت پرداختن به این موضوعات در چیست؟ به این اعتبار جایگاه این پلنوم را در تاریخ فعالیتهای حزب چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا از این پلنوم راضی هستید؟
علی جوادی: پلنوم چهارم حزب یک اجلاس خوب کمیته مرکزی بود. دو روز و نیم کار فشرده٬ تصویب چهار قطعنامه و بیانیه مهم٬ پرداختن به مسائل اساسی بحران جهان سرمایه داری و بررسی تاٽیرات این شرایط بر کار و وظایف ما٬ و ارزیابی اولویتهای حزب در دوره آتی از جمله مسائل اساسی این پلنوم بودند. من از پلنوم حزب علیرغم تمام کمبودهایمان راضی هستم. نمونه ای از پلنوم یک حزب بالغ و مسئول و رو به آینده کمونیستی بود. حزبی که موقعیت خود را بطور ابژکتیو مورد بررسی قرار میدهد٬ مسئولانه چشم در نقاط ضعف و قوت حزب می اندازد٬ وظایف و نقطه ویژه تمرکز خود را میشناسد و خطوط پیشروی کار را ترسیم میکند. این حزب خودنمایی و تملق گویی و خود محوربینی نیست. چنین مختصاتی برای حزبی کمونیستی کارگری از جنس ما سم است. این حزبی برای سازماندهی و تامین هژمونی کمونیسم کارگری در جنبش اعتراض ضد سرمایه داری طبقه کارگر و انقلاب کارگری است.
ما میخواهیم حزب سیاسی کارگران باشیم. در این راه گام برمیداریم. چنین هدف مقطعی ای را دنبال میکنیم. حزب در این پلنوم یکی از حلقه های استراتژی سازمانی خود را در رسیدن به چنین هدفی تعیین کرد. مسائل اساسی حزب و طبقه در این پلنوم برجسته بودند. ما ناچار بودیم که بعد از ضربات اساسی ای که گرایشات چپ رادیکال به تحزب کمونیسم کارگری و رابطه کمونیسم و طبقه وارد کرده است٬ مساله حزب و طبقه را بار دیگر در دستور کمونیسم کارگری و حزب قرار دهیم. به مجموعه قطعنامه ها و بیانیه های این پلنوم نگاه کنید. یک پیام روشن دارد. این گرایش معینی در صفوف کارگری است که در سر و سامان دادن به گرایش خود آستین ها را بالا زده است. مساله تشکلات کارگری در این پلنوم برجسته بود. موانع و بیراهه هایی که در مقابل جنبش کارگری قرار دادنده اند٬ مورد بررسی قرار گرفتند. نقد سندیکالیسم٬ نقد عملکرد کمیته هایی که با هدف تشکیل تشکلات توده ای کارگری ایجاد شده اند اما کارنامه عملی شان چیزی جز تفرقه افکنی و سکتاریسم در صفوف طبقه کارگر نبوده است٬ یک محور مباحٽ ما بود. از طرف دیگر بحٽ و ارزیابی از دو حزب موسوم به کمونیست کارگری و بررسی جایگاه کمونیسم منصور حکمت بخش دیگر مباحٽ پلنوم را تشکیل میداد. این مجموعه هر چه روشن تر صفوف و تمایز ما را از سایر گرایشات کارگری و همچنین احزاب مدعی کمونیسم کارگری ترسیم میکنند. در مجموع این پلنوم تاکیدی روشن تر بر فعالیت و تکاپوی گرایش کمونیستی طبقه کارگر داشت. مسائل حزب و تشکلات توده ای و حزبی طبقه و سر و سامان دادن به این گرایش و پرچم کمونیستی اش مشغله این پلنوم بود.
آذر ماجدی: نزدیک به دو سال از تشکیل حزب می گذرد. اما ما عملا موجودیت خود را بعنوان یک جریان متفاوت که بر کمونیسم کارگری منصور حکمت تاکید دارد و منقد سیاست های حاکم بر دو حزب موسوم به کمونیست کارگری است، از زمان تشکیل فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری، یعنی کمی بیش از دو سال پیش، آغاز کردیم. طی این دو سال حزب رشد بسیاری داشته است و به پختگی قابل توجهی رسیده است. ما موفق شده ایم پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را برافراشته کنیم. این مساله از اهمیت بسزایی برخوردار است. ما بعنوان کمونیست های کارگری که معتقدیم سازماندهی و پیروزی انقلاب کارگری تنها با پیگیری کمونیسم کارگری منصور حکمت عملی است، بر دفاع و اشاعه این کمونیسم پای فشردیم. یکی از موانع اساسی این کار وجود دو حزب موسوم به کمونیسم کارگری است که تحت نام منصور حکمت، سیاست ها و پراتیک چپ رادیکال و غیرکارگری را دنبال می کنند. نقد و افشای این دو حزب یک وجه مهم فعالیت های ما بوده است. اکنون میتوانیم با افتخار و با اطمینان اعلام کنیم که ما حزب کمونیست کارگری منصور حکمت هستیم. بیانیه درباره نقش و جایگاه منصور حکمت یک سند مهم است که پلنوم به تصویب رساند. این سند نه فقط بر مبنای اعتقاد عمیق ما، بلکه بر مبنای پراتیک حزب تبیین شده است. این بیانیه بر ادامه این سیاست و تمرکز هر چه بیشتر بر این مساله تاکید دارد.
حزب توانسته است بعنوان یک حزب کمونیست کارگری پیرو سیاست ها، سبک کار و روش های منصور حکمت خود را تثبیت کند. بنظر من این پلنوم انعکاسی از این وضعیت حزب است، این واقعیت کاملا در قطعنامه های مصوب پلنوم منعکس است. نقد ما به سیاست های غیر کمونیستی، چپ رادیکال و پوپولیستی دو حزب موسوم به کمونیست کارگری از مدتی پیش از تشکیل فراکسیون آغاز شده بود. طی این مدت این دو حزب هر چه بیشتر و روشن تر این خصلت خود را، چه در مواضع و چه در پراتیک خود آشکار کرده اند. نقد مستمر و پیگیر ما به این دو حزب جوانب مختلف این خصلت را تبیین کرده است و قطعنامه ای که در این پلنوم به تصویب رسید، گسست کامل آنها را از کمونیسم کارگری بیان می کند.
حزب موجودیت خود را با نقد حزب مبلغ و طرح سیاست حزب رهبر، حزب سازمانده اعلام نمود. فعالیت پیگیر ما در جنبش کارگری، در جهت جلب کارگران رادیکال سوسیالیست و سازماندهی مبارزه کارگران، قدمی مهم در جهت تحقق این سیاست است. ما توانسته ایم هویت متمایز خود از دیگر احزاب چپ رادیکال که صرفا به تبلیغ مواضع مشغول اند و بر این نظرند که صرفا با تبلیغ میتوان انقلاب کارگری (البته با تعبیر خودشان از این انقلاب) را سازمان داد، برجسته کنیم. این خصلت حزب اکنون کاملا تثبیت شده است. دو قطعنامه در مورد سندیکالیسم و نهاد های غیرکارگری که در حاشیه جنبش کارگری ولی بعنوان تشکلات کارگری شکل گرفته اند، تلاشی برای پیشبرد این فعالیت و سازماندهی جنبش اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر است.
بنظر من این یک پلنوم بسیار موفق بود. توانست اسناد بسیار مهمی را به تصویب برساند و اولویت های دور بعدی فعالیت حزب را تعیین کند. فضای شاداب، سرزنده و رفیقانه حاکم بر پلنوم خود بیانگر موفقیت پلنوم بود. علاوه بر جلسات رسمی ما سمینارهای بحث آزاد در مورد جنبش کمونیسم کارگری نیز داشتیم که بسیار جالب و ارزنده بود. کلیه رفقا بسیار شاداب و پر انرژی پلنوم را ترک کردند.
سیاوش دانشور: پلنوم نشست دوره اى کميته مرکزى است که بايد فعاليت دوره گذشته را بررسى کند٬ نقاط قوت و ضعف را بررسى کند٬ ظرفيتها و امکانات و موقعيت حزب را در جامعه ببيند و براى دوره آتى فعاليت جهتگيريها و چهارچوب سياسى کار حزب را به بحث بگذارد و تصويب کند. به اين اعتبار اين پلنوم يک نشست روتين کميته مرکزى حزب بود. اما حزب ما با احتساب دوره "فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگرى" دو سال از عمرش ميگذرد. ما دراين مدت به حزب شکل داده ايم٬ به عنوان يک حزب سياسى با تصويرى متمايز و من تاکيد ميکنم کارگرى تثبيت شده ايم٬ موقعيت و نفوذ سياسى و فکرى معينى داريم٬ و بايد به سمت ايجاد حزبى وسيعتر و قدرتمند سياسى پيش برويم. به اين معنا پلنوم ويژگى اش تاکيد براين جهت٬ تثبيت دستاوردها و فراتر رفتن از آن بود. ما ناچاريم هر دوره حزب را براساس ملزومات مبارزه کمونيستى بررسى کنيم. هر حزب سياسى٬ و دراينجا حزبى کمونيستى کارگرى٬ اگر نتواند پاسخ گرهگاههاى مبارزه و جنبش سياسى - طبقاتى اش را بدهد عقب مى افتد. مجموعه بحثهاى پلنوم تلاش داشت به اين نياز جواب دهد. براى ما امروز دو رکن مهم و اساسى اند: اول هويت فکرى و سياسى حزب و دوم حزبى جايگير و فعال در متن اعتراض سياسى و طبقاتى. مابقى سياستها و پروژه ها و تلاشهاى ما دراين چهارچوب معنى واقعى خود را پيدا ميکنند.
قطعنامه هاى مصوب پلنوم و همينطور مباحث ديگر در همين راستا بودند. ما امروز توسط دوست و دشمن بعنوان حزب مدافع کمونيسم منصور حکمت شناخته ميشويم. اين براى ما مهم است و دراين راه طى ايندوره تلاش کرده ايم. براى ما اساسى است که حزب با اين پرچم کمونيستى کارگرى معرفه و شناخته شود. به اين معنا نه فقط جدال فکرى و سياسى برسر کمونيسم کارگرى امر تعطيل ناپذير ماست بلکه پراتيک اين سنت متمايز اجتماعى و توده اى کردن آن امر بلافصل ماست. اگر کسى به حزب ما نگاه کند بطور پارالل ايندو خصوصيت را ميبيند؛ حزبى که برسر کمونيسم کارگرى به روايت مارکس و حکمت اصرار دارد و با مدعيان ديگر "کمونيسم" ميجنگد و حزبى که همه تلاشش را معطوف به امر سازماندهى و فعاليت در جنبش کارگرى کرده است. قطعنامه ها هدفى جز تيز کردن اين جهتگيرى سياسى ندارد. طبعا هر کدام جايگاه و کارکرد خود را دارند اما مجموعا مبتنى بر دفاع از يک سنت متمايز اجتماعى و طبقاتى است.
اين پلنوم دستاوردها و جهتگيريهاى يکدوره حزب را به مصوبه و سياست رسمى تبديل کرد. ما بعنوان مثال همواره از کمونيسم منصور حکمت دفاع کرده ايم و اساسا هويتمان را براين اساس تعريف کرده ايم. ما همواره سياستهاى حاکم بر دو حزب ديگر موسوم به "کمونيسم کارگرى" بعنوان نگرشهاى غير کمونيستى کارگرى نقد کرده ايم. ما همواره در جنبش کارگرى در عين حال که از منافع کل طبقه و تلاشهايش مسئولانه دفاع کرده ايم بر سنت جنبش عمل مستقيم کارگرى و شورائى کارگرى تاکيد داشته ايم. ما همواره تلاش کرديم که سنتهاى عتيق چپ ايران را که اينبار قالبى "کارگرى" و غير اجتماعى بخود گرفته اند نقد کنيم و مسئولانه راه پيشروى را نشان داده ايم. اين بحثها به اين معنى براى ما جديد نيستند. اگر چيزى جديد است اينست که اين چهارچوب سياسى معين به سياست و مصوبه حزبى دراين پلنوم تبديل شدند و در ادامه فعاليت بر کار ما ناظر خواهند بود.
به اين اعتبار که حزب ما متحدانه روى چهارچوب روشنتر سياسى و فکرى ميرود من شخصا خوشحال و راضى ام. اما همينجا بايد تصريح کرد که "راضى بودن" براى کمونيسم کارگرى سم مهلکى است. براى ما هيچوقت نبايد رضايتى وجود داشته باشد. ناراضى بودن و انتقادى بودن خصوصيت اساسى اين جنبش است. طبعا بايد محدوديت ها و امکانات را درک کنيم. حجم تلاشهاى انجام شده در کليت خود بزرگ است اما ما موظفيم که رضايت و عدم رضايت را با قامت بزرگ اهدافمان بسنجيم. ما بايد به يک حزب وسيع سياسى مارکسيستى و کارگرى تبديل شويم. ما بايد بتوانيم کمونيسم را بعنوان يک جنبش سياسى مطرح و بعنوان آلترناتيو کارگرى مطلوب به توده هاى طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم جامعه ايران معرفى و تبديل کنيم. ما بايد لطمات ناشى از ضربات تاکنونى را اجتماعا جبران کنيم. ما بايد پيروزى کمونيسم در ايران را تضمين کنيم و به اين اعتبار مقياس کار و شاخصها و رضايت و عدم رضايت در هر دوره را بسنجيم. با اينحال نبض حزب خوب و شاداب ميزند. توقع بالا است. فرصتهاى متعددى براى محک خوردن ظرفيتهاى رهبرى و کادرها ايجاد شدند و پيروز بيرون آمدن ها و نشان دادن صلاحيت سياسى خود به نيروى محرکه وسيعترى تبديل شده است. ضعف هم زياد داريم و پلنوم همه اينها را باهم برسميت شناخت.
یک دنیای بهتر: بحث اول پلنوم پیرامون اوضاع بحرانی جهان سرمایه داری و وظایف عمومی ما کمونیستهای کارگری در شرایط حاضر بود. صحبت از پایان یک دوره تاریخی سی ساله و شکست سیاسی سرمایه داری در اذهان تودهای توده های مردم بود. صحبت از تشدید مبارزه طبقاتی میان دو طبقه اصلی جامعه در متن جوامع پیشرفته سرمایه داری بود. تاثیرات این شرایط بر کار و فعالیت کمونیستی حزب در دوران آتی کدام است؟ این شرایط چه تاثیراتی در پیشروی طبقه کارگر در مبارزه برای تصرف قدرت سیاسی ایفا میکند؟
علی جوادی: در این بحٽ پلنوم تلاش داشت ارزیابی روشنی از مختصات دوره ای که در آن قرار داریم ارائه دهد. شرایط جهانی تغییرات ویژه و معینی کرده است. بحران پیکره جهان سرمایه داری را در بر گرفته است. اعتراضات کارگری گسترده ای در سطح جهان در حال شکل گیری است. کشمکشهای طبقاتی در اصلی ترین جوامع سرمایه داری غرب تشدید یافته است. مبارزه طبقاتی کارگر و سرمایه به مساله اصلی جوامع تبدیل شده است. دیگر صحبتی از "پایان مبارزه طبقاتی" و "پایان تاریخ" نیست. مساله اصلی این دوره سرنوشت اقتصادی جوامع بشری است. سرمایه داری یا سوسیالیسم هر چه بیشتر به پارادیم سیاسی مبارزات جاری تبدیل میشود.
تاکید این مباحٽ بر این بود که دوره تهاجم سی ساله راست ترین و لجام گسیخته ترین گرایش سرمایه داری به پایان رسیده است. دوره ای که در پایان ده هشتاد با عروج ریگانیسم و تاچریسم آغاز شد٬ در اوج تعرض خود منجر به سقوط بلوک شرق و تهاجم همه جانبه به آزادیخواهی و برابری طلبی و انسانیت و کارگر شد و در مرحله پایانی خود را در اسارت یک بحران همه جانبه اقتصادی درگیر یافت. این دوره اکنون به پایان رسیده است. تصورات عمومی جامعه بشری و طبقه کارگر نسبت به نظام اقتصادی حاکم بر جهان تغییرات فاحشی کرده است. سرمایه داری اکنون در اذهان توده های مردم یک نظام شکست خورده و ورشکسته است. توجهات بر آلترناتیو اقتصادی این نظام متمرکز شده است. این ویژگی های سیاسی در نوع خود برای مبارزه کمونیستی بسیار حائز اهمیت است. دور جدیدی از گسترش مبارزه طبقاتی در بطن جوامع سرمایه داری غرب در حال شکل گیری است. اعتراضات کارگران در یونان و فرانسه طلعیه چنین وضعیتی است.
این شرایط جهانی وظایف ویژه ای را در مقابل ما کمونیستهای کارگری قرار میدهد. تعرض کمونیستی و تلاش برای سازماندهی انقلابی طبقه کارگر را بسیار تسهیل میکند. گوشها باز است. ذهن ها پرسشگر است. تحرک برای مقابله با این وضعیت جهانی است. این شرایط پیشروی طبقه ما و کمونیسم است. پلنوم این دوره را ارزیابی کرد. به نکاتی پیرامون استنتاجات سیاسی ناشی از این شرایط در وضعیت پیشروی طبقه کارگر و کمونیسم در ایران پرداخت.
آذر ماجدی: بحران عمیق و جهانی سرمایه داری شرایط بسیار وخیمی را برای مردم جهان بوجود آورده است. سازمان جهانی کار پیش بینی کرده است که طی سال 2009 حدود 50 میلیون انسان کار خود را از دست خواهند داد. آمریکا، انگلستان و سایر کشورهای اروپایی در بحران کامل فرو رفته اند. ابعاد این بحران به سایر کشورها تعمیم پیدا کرده است. 20 سال پیش با سقوط بلوک شرق، بورژوازی سرمست و شاد مرگ کمونیسم را فریاد کشید. بازار آزاد عنان گسیخته بر تمام وجوه زندگی بشر حاکم شد. انفراد، انزوا، حرص و ولع ضد انسانی بعنوان ارزش های دنیای معاصر تحسین شدند. دو دهه پس از این تاریخ سرمایه داری به گل نشسته است. یک بحران بی سابقه گستره جهان را فرا گرفته است. راست ترین سخنگویان بورژوازی از اشتباه محاسبه خود در مورد نقش بازار و بازگشت مارکس سخن می گویند.
دو راه در مقابل بشریت قرار گرفته است: انقلاب سوسیالیستی علیه کلیت نظام سرمایه داری و پایان دوره پیش از تاریخ. یا تحمل فقر، گرسنگی و خشونت وحشیانه سرمایه داری. اوضاع خطیر است. در صورت ادامه این وضعیت آینده تاریکی در مقابل دنیا قرار دارد. اما در عین حال اکنون بهترین شرایط برای به زیر کشیدن حاکمیت سرمایه فراهم آمده است. معضل اما، پراکندگی طبقه کارگر، حاکمیت اوهام بورژوایی بر جهان و عدم وجود یک جنبش وسیع، متشکل و خود آگاه کمونیسم کارگری و احزاب کمونیست کارگری است.
حزب اتحاد کمونیسم به خطیر بودن شرایط کاملا آگاه است. ما به ضعف جنبش کمونیسم کارگری آگاهیم. لذا خواهیم کوشید تا در حد توان خود بر این ضعف فائق آئیم. گسترش و اشاعه نظریه های منصور حکمت یکی از اقداماتی است که در مقابل خود قرار داده ایم. مبارزه با توهمات بورژوایی حاکم بر جنبش کارگری یکی از وظایف مهم ما در این دوره خواهد بود. مبارزات کارگری و عمل مستقیم کارگران در بسیاری کشورها شدت گرفته است. یونان تنها یکی نمونه آن است. اخیرا در اوکراین و ونزوئلا ما شاهد اشغال کارخانه توسط بخشی از کارگران بوده ایم. طبقه کارگر در فرانسه در 29 ژانویه قدرت میلیونی خود را به نمایش گذاشت. اینها همه نشان از خواست عمیق طبقه کارگر برای تغییر و بدست گرفتن اوضاع بدست خود است.
توهم به سرمایه داری دولتی در میان طبقه کارگر عمیق و گسترده است. این تصور که با دولتی کردن سرمایه وضعیت کارگران مناسب خواهد شد. این توهم بعضا از درک غلط نسبت به سوسیالیسم نشات می گیرد. یکی دیدن سوسیالیسم و سرمایه داری دولتی درک اشتباه مزمنی است که در میان نیروهای چپ و طبقه کارگر جا افتاده است. مبارزه با این دیدگاه بورژوایی یکی از وظایفی است که ما هم در سطح جهانی و هم در ایران در مقابل خود داریم.
درک نادرست از دموکراسی یکی دیگر از مقولاتی است که باید با آن وسیعتر و عمیق تر درافتاد. بسیار دیده می شود که چپ تمامی امیال های آزادیخواهانه و برابری طلبانه خود را در تحقق یک دموکراسی موهوم خلاصه می کند. مبارزه با این دیدگاه نیز در دستور کار ما قرار دارد. مبحث دموکراسی، تعابیر و واقعیات نوشته منصور حکمت را باید وسیعا اشاعه دهیم.
یک مساله اساسی دیگر تشکلات توده ای کارگری است. تلاش برای متکی کردن تشکلات توده ای کارگری بر مجمع عمومی و گسترش عمل مستقیم کارگران بر این مبنا، از هرز رفتن انرژی و شور انقلابی و رادیکال کارگران جلوگیری می کند. سندیکالیسم و ترید یونیونیسم یک سنت دیرپا و جان سخت در میان طبقه کارگر است. مبارزه با این سنت و گسترش جنبش شورایی و مجمع عمومی یکی دیگر از مسائل بسیار مهم و تعیین کننده است. و بالاخره، تلاش برای گسترش حزبیت کمونیسم کارگری یک شرط لازم تغییر اوضاع به نفع طبقه کارگر است.
اینها مسائل مبرمی است که در این شرایط در مقابل کمونیسم کارگری و حزب ما بعنوان یک بخش آگاه و متشکل آن قرار دارد. پاسخ به این مسائل به یک نیروی هرکولی نیازمند است. ما به دشواری این وظیفه آگاهیم. اما روزنه ای بسوی سعادت و رفاه و انسانیت، به سوی آزادی و یک دنیای بهتر گشوده شده است. ما بعنوان کمونیست های کارگری که به عمل انقلابی، آگاه و متشکل انسان های انقلابی اعتقاد داریم، بیشترین تلاش خود را در این زمینه انجام خواهیم داد. در تاریخ لحظاتی پیش می آیند که یک جرقه کوچک شرایط را کاملا متحول می کند. انقلاب کارگری در یک کشور می تواند شرایط را در کشورهای دیگر نیز آماده کند. تا آنجا که به تحزب کمونیستی کارگری مربوط می شود، در ایران این شرایط موجود است. امکان پیروزی یک انقلاب کارگری در ایران وجود دارد. شاید انقلاب در ایران جرقه ای برای تغییر در کشورهای دیگر باشد. نمیتوان پیش بینی کرد. اما تلاش آگاهانه برای دسترسی به هدف امکانپذیر و ضروری است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری بر این تلاش در پلنوم چهارم تاکید کرد.
سیاوش دانشور : در بحث اوضاع بين المللى و داخلى پلنوم ضمن بررسى يکدوره که با عروج ريگانيسم و تاچريسم در دهه هشتاد اوج ميگيرد٬ پيامدهاى آن براى مبارزه طبقاتى و تحميل عقب نشينى ها به جنبش کارگرى٬ همينطور سقوط بلوک شرق و سرمايه دارى که نفس اعتبار کمونيسم و مارکسيسم و آلترناتيو کارگرى را در هاله اى از ابهام فرو برد و موجبى براى تعرض راست جهانى و نئوکنسرواتيسم عليه هر دستاورد طبقه کارگر و سوسياليسم بود٬ و بالاخره سقوط و ورشکستگى سرمايه دارى "پيروز" در متن يک بحران عميق جهانى اقتصادى٬ بر پايان يکدوره تاريخى تاکيد کرد. ما در باره مقاطع مختلف ايندوران زياد گفته ايم و نوشته ايم و اسناد ارزشمندى دراينباره وجود دارند.
نکته اساسى براى حزب اينست بسته شدن اين دوره قلدرى و يکه تازى سرمايه دارى همراه خود موجب بى اعتبارى عمومى سرمايه دارى و اعتبار منحصر بفرد مارکس و باز شدن وسيعتر افق تغيير از موضع طبقه کارگر را فراهم آورده است. کار يک حزب سياسى صرف تحليل رويدادها و تفسير جهان و پيش بينى "چه خواهد شد" نيست. کار ما اين است که از اين فرصت تاريخى به نفع آلترناتيو کمونيستى استفاده کنيم. اينکه بورژوازى چه خاکى برسرش ميريزد و با بحران چکار ميکند و يا کدام جناحهاى طبقه حاکم دراين دوره جديد دست بالا ميگيرند٬ مسئله اساسى ما نيست. مسئله ما اينست که کل اين بازى را بهم بريزيم و در متن بى اعتبارى و افق "فروپاشى سرمايه دارى" که امروز توسط زعماى آن اعلام ميشود٬ بتوانيم جنبش طبقاتى مان را دستکم در مکان بهترى قرار دهيم. هيچ زمان مانند دوره اخير دستکم در چهار دهه گذشته شرايط براى عروج طبقه کارگر و سوسياليسم کارگرى فراهم نبوده است. هيچ زمان مانند امروز دستکم از دهه شصت به بعد مارکس تا اينحد محبوب نبوده است. در شرايطى که کل طبقه حاکم و جناح هاى رنگارنگش پلاتفرمش هجوم به طبقه کارگر و له کردن حرمت و انسانيت و گرفتن معيشت اوست٬ رگه هاى راديکال در جنبش کارگرى و مشخصا جنبش عمل مستقيم کارگرى ميتواند چهره جنبش کارگرى را تغيير دهد. اين دوره اى است که اتحاديه گرائى و يونيونيسم سنتى زمينگير ميشود و کارگران در مقياس وسيع به سنتهاى راديکال جنبش شان تکيه خواهند کرد.
طبقه حاکم با پرچم ناسيوناليسم و فداکارى جمعى به ميدان آمده است که قبل از هر چيز به جناح هاى افراطى و فاشيست خود سوخت ميدهد. در مقابل کل اين ارتجاع بورژوائى و آينده سياهى که براى بشريت تدارک ديده اند٬ طبقه کارگر و آلترناتيو سياسى کارگرى ميتواند بار ديگر چهره دنيا را عوض کند. اين امرى "جبرى" نيست بلکه يک امکان است و تبديل اين امکان به واقعيت سياسى و مادى در گرو اينست که کمونيسم ايندوره چکار ميکند. بعنوان يک حزب سياسى کموينستى کارگرى ما ميتوانيم در ايران نقش مهمى ايفا کنيم اگر موقعيت را بشناسيم و نيروى کافى جمع کنيم و سياست روشنى داشته باشيم. امرى که پلنوم بر آن تاکيد داشت. در قلمرو بين المللى ما بايد فعاليت انترناسيوناليستى و کمونيستى خود را گسترش دهيم. کمک به تقويت گرايش راديکال کارگرى و جنبش عمل مستقيم کارگرى٬ کمک به تلاش براى ايجاد احزاب واقعا کمونيستى کارگرى٬ شرکت در مبارزه فکرى و سياسى مارکسيستى عليه جناح هاى اصلى بورژوازى٬ معرفى و در دسترس قرار دادن ادبيات کمونيسم کارگرى٬ و تقويت سنت انترناسيوناليستى طبقه کارگر در مقابل پرچمهاى ملى و شعارهاى ناسيوناليستى از جمله کارهائى است که در ايندوره بيش از هر زمان ضرورى اند.
طبقه کارگر همواره در متن جدال قدرت سياسى نيست. دوره هائى هستند که اين امکان باز ميشود. آينده جوامع سرمايه دارى امروز نامعلوم تر از نامعلوم است. همه چيز در گرو اينست که کارگر و کمونيسم چه ميکند و چه نقشى در شکل دادن به دنياى جديد ايفا ميکند. هر نوع تغييرى٬ چه تحميل اصلاحات به نفع توده کارکن و چه تغييرات ريشه اى و انقلابى٬ در گرو پراتيک کمونيستى ايندوره جنبش کمونيستى طبقه کارگر است. حزب بعنوان يک گردان از ارتش جهانى طبقه کارگر بايد خود را براى شرکت دراين مصافهاى تعيين کننده آماده کند.
یک دنیای بهتر: دو قطعنامه اصلی این پلنوم در مورد سندیکالیسم و کمیته ها و نهادهای "ایجاد" و "پیگیری" و "هماهنگی" تشکلات کارگری بودند. کدام شرایط پرداختن به این تشکلات و همچنین پرداختن به سندیکالیسم را ضروری میکنند؟ در شرایط حاضر طبقه کارگر فاقد تشکلات پایدار و جا افتاده علنی و توده ای هستند؟ آیا نباید وجود همین تشکلات را هم به فال نیک گرفت؟ آیا بعض هیچ چیز نیستند؟
علی جوادی: مساله ما بر سر "کاچی و هیچ چی نیست". مساله ما پرداختن به سازماندهی توده ای طبقه کارگر است. یک رکن پیشروی و پیروزی کمونیسم ایجاد و تقویت و گسترش تشکلات توده ای و حزبی طبقه کارگر است. تشکلاتی که بنام کمیته های "پیگیری" و "هماهنگی" و ... ایجاد شده اند علیرغم اهدافی که در مقابل خود قرار داده اند عملا به موانع و بیراهه هایی در ایجاد تشکلات توده ای طبقه کارگر تبدیل شده اند. از طرف دیگر سندیکالیسم در ایران به خود تحرکی داده است و ما شاهد فعالیتهای گسترده تر این گرایش راست و رفرمیستی در صفوف طبقه کارگر هستیم. باید به این هر دو گرایشات پرداخته میشد. پلنوم پرداختن به این دو گرایش را در دستور کار خود قرار داد. مبانی پایه ای و جوهر واقعی سیاستها و عملکرد آنها را مورد بررسی قرار داد که این مجموعه در دو قطعنامه پلنوم بخوبی منعکس شده است.
در مورد کمیته ها و نهادهای "کارگری" باید گفت که این تشکلات اساسا ظرف اعتراض توده ای طبقه کارگر نیستند. مدعی تلاش برای ایجاد و یا هماهنگی این تشکلات هستند. اما عملکرد واقعی آنها در چند سال اخیر کاملا کارنامه دیگری را نشان میدهد. این جریانات عملا موجد سکتاریسم و پراکندگی بیشتر٬ به میزانی که مورد استقبال قرار گرفته اند٬ در صفوف طبقه کارگر بوده اند. نگاهی کوتاه به مشغله هایشان٬ دعواها و تلاشهایشان نشان دهنده صحت این ارزیابی از نقش و عملکرد این جریانات است. این بیراهه را باید نقد کرد. پروسه شکل گیری گسترده تشکلات توده ای کارگری از این مجرا عبور نمیکند.
مساله سندیکالیسم متفاوت است. سندیکالیسم یک گرایش راست و توده ایستی در صفوف طبقه کارگر است. بر عکس "کمیته های کارگری" قابلیت سازماندهی توده ای و علنی کارگر را دارد. با تجربه تر و سنت دار تر است. برخلاف تصور برخی گرایش خودبخودی طبقه کارگر در مبارزه برای بهبود معاش و معیشت اش نیست. یک گرایش سیاسی و اجتماعی است. آلترناتیو کارگری یک گرایش بوروژایی در صفوف طبقه کارگر است. مهار و کنترل اعتراضات رادیکال کارگری٬ محدود کردن این اعتراضات به چهارچوب و مناسبات بورژوایی حاکم در جامعه اساس فعالیت این گرایش است. ما این گرایش سیاسی را نقد میکنیم در عین اینکه از هر تلاش کارگر برای ایجاد هر نوع تشکل توده ای کارگری دفاع میکنیم. هدف ما سازمان دادن گرایش شورایی و برپایی جنبش مجمع عمومی کارگران است. یک وجه چنین تلاشی مقابله با سندیکالیسم و گرایشاتی است که کارگران را به بیراهه ها فرامیخوانند.
آذر ماجدی: سندیکالیسم یک گرایش خودبخودی درون طبقه کارگر نیست. یک گرایش بورژوایی است. درون طبقه کارگر همانگونه که گرایش سندیکالیستی وجود دارد، گرایش اعتراض سوسیالیستی، یعنی کمونیسم کارگری نیز موجود است و هر روزه از نو بازتولید می شود. گرایش کمونیسم کارگری در پی ایجاد شورا و مجمع عمومی، بعنوان تشکلات توده ای طبقه کارگر است. مجمع عمومی بهترین ظرف دفاع از منافع کارگران و تضمین ایفای نقش توده کارگر در سرنوشت خود است. ما برای تبدیل مجمع عمومی به یک سنت پایدار درون جنبش کارگری می کوشیم. برگزاری مجامع عمومی منظم و بشکل روتین هدف ما است.
سندیکالیسم یک مانع در مقابل خودآگاهی طبقاتی طبقه کارگر، کانالی برای تداوم توهمات بورژوایی و ارگانی برای تحمیل سازش طبقاتی به طبقه کارگر است. سندیکالیسم یک نهاد بی ضرر نیست که برای بهبود شرایط اقتصادی کارگران مبارزه می کند. اگر چنین بود، شاید نقد مصرانه آن ضرورتی نمی داشت. سندیکالیسم یک مانع تسویه حساب طبقه کارگر با بورژوازی است. لذا نقد این گرایش یکی از وظایف کارگران رادیکال سوسیالیست، جنبش و حزب کمونیستی کارگری است.
حتی از زاویه دفاع از منافع اقتصادی طبقه کارگر هم سندیکا مناسب ترین ظرف نیست. مجمع عمومی مناسب ترین و بهترین ظرف سازماندهی مبارزه اقتصادی کارگران نیز هست. از این رو ما سندیکالیسم را بعنوان یک گرایش بورژوایی، بوروکرات و عامل سازش طبقاتی نقد می کنیم و مجمع عمومی را بعنوان مناسب ترین ظرف سازماندهی توده ای کارگران تبلیغ می کنیم. البته ما این نقد را به شکلی کاملا مسئولانه به پیش خواهیم برد. از نظر ما هر قدم و دستاورد کارگران در جهت تشکل قابل ارج و با ارزش است. از همین رو ما نقد خود از سندیکالیسم را با ارائه آلترناتیو اثباتی مجمع عمومی پیش خواهیم برد. ما بدنبال از هم پاشیدن سندیکاها، آنجا که شکل گرفته اند نیستیم، بدنبال گسترش مجمع عمومی هستیم. لذا آنجایی که سندیکا تشکیل شده است، ما می کوشیم که سندیکا را بر مجمع عمومی کارگری استوار کنیم.
تا آنجا که به نهاد های غیرکارگری، بیرون از محیط کارگر و در حاشیه جنبش کارگری بر می گردد، این نهادها علیرغم اعلام تعهد شان به سازماندهی تشکلات توده ای کارگران، عملا به یک عامل تفرقه، اشاعه سکتاریسم و به بیراهه رفتن مبارزه کارگران فعال بدل شده اند. این تشکلات باید مورد نقد قرار گیرند. تشکلات توده ای کارگران باید در محیط کار شکل بگیرند.
سیاوش دانشور : جنبش طبقه کارگر جنبش ماست و سياست ما در قبال آن بشدت مسئولانه است. فرض حرکت انتقادى ما دراين جنبش تامين منافع کل طبقه٬ مقابله با سياستهاى سکتاريستى٬ و تلاش براى هژمونيک شدن سياست و سنت راديکال کارگرى است. سياست ما در مورد سنديکاليسم بعنوان يک خط مشى و گرايش سياسى معرفه است. ما نه فقط از سياست رفرميستى و دعوت کارگران به حمايت از بخشى از بورژوازى و سياست همزيستى طبقاتى دفاع نميکنيم بلکه قاطعانه از موضع کمونيسم طبقه کارگر و منافع کل طبقه عليه اين سياست و خط مشى هستيم. بايد تاکيد کرد مقابله سياسى با سنديکاليسم بعنوان يک گرايش و يک خط مشى با مقابله با نفس سنديکا بعنوان يک سازمان کارگرى تفاوت ماهوى دارد. قطعنامه حزب اين تفاوت را بروشنى نشان ميدهد. ما مخالفتى با ايجاد سنديکا توسط کارگران براى دفاع از معيشت خود نداريم. ما اصولا با ايجاد سازمانهاى مستقل طبقه کارگر نه فقط مخالفتى نداريم بلکه براى ايجاد و تقويت آنها ميکوشيم. ما مخالف سياستى هستيم که کارگر را زير اين عنوان پشت طبقه حاکم ميفرستد و به نيروى ارتجاع بورژوائى تبديل ميکند.
حزب ما مدافع سر سخت سنت راديکال کارگرى است. ما کارگران را به تشکيل مجامع عمومى و شوراهاى کارگرى دعوت ميکنيم. نه فقط در ايران بلکه امروز بويژه در هرجاى جهان هر نوع مقابله جدى طبقه کارگر با بورژوازى در گرو ايجاد اين نوع سازمانهاى کارگرى است که بتواند نيروى و پتانسيل کل کارگران را در مقابل توحش سرمايه بميدان آورد. ما راسا کارگران را بجز در موارد معين به ايجاد سنديکا دعوت نميکنيم. ما از سنديکاهاى مستقل دفاع ميکنيم و براى تقويت رهبرى راديکال در آنها و متکى شدنشان به مجامع عمومى تلاش ميکنيم. اما اين احساس مسئوليت طبقاتى به معنى سکوت و سازش در مقابل سياستهائى نيست که کارگران را پشت ارتجاع ميبرند. سکوت در مقابل اين سياستها يعنى سکوت در مقابل به مسلخ بردن طبقه کارگر. چنين انتظارى بيجا است. ما کارگران کمونيست و سوسياليست را به تشکل و اتحاد و تقويت سنت راديکال کارگرى دعوت ميکنيم. در عين حال منفعت کل طبقه حکم ميکند که گرايشات واقعا کارگرى٬ هرچند متضاد٬ در قلمروهائى که منافع کل کارگران و بويژه اتحاد طبقاتى را تقويت ميکند مسئولانه و بعنوان تنى واحد همکارى کنند. سطوح مختلفى در سياست و تاکتيک و خط مشى وجود دارد که نديدن آنها ميتواند به سکتاريسم يا راست روى و يا چپ روى منجر شود که در هر حال به سود منافع آنى و آتى طبقه کارگر نيست. هم قطعنامه حزب و هم عملکرد تاکنونى کارگران و رهبران عملى کمونيست طبقه همين را تاکيد ميکند.
در مورد کميته هاى کارگرى و عملکرد تاکنونى آنها ما مطالب متعددى داريم و هر فعال منصف اين کميته ها هم مستقل از اينکه با ما چه اختلافى دارد على القاعده بايد اين ديدگاه ما را تائيد کند. نقد اساسى ما به اين کميته ها اينست که خود را جاى تشکل واقعى و توده اى کارگران ميگذارند که البته بعد از دوره اى٬ بجز استثناهائى٬ تقريبا همه اين واقعيت را قبول کرده اند که اينها تشکل هاى توده اى طبقه کارگر نيستند. سبک کار اين کميته ها همان سبک کار سازمانهاى سابق چپ سنتى است که کارگر را از محيط کارش ميکند و به داخل هسته هاى بى هويت اجتماعى مى آورد. يعنى کارگر را از محيط طبيعى و سوخت و ساز اجتماعيش بيرون ميکشد و در نهادهائى بيرون اين واقعيت قرار ميدهد. اينکه نام اين اقدام دانشجوئى و دانش آموزى است يا کارمندى و کارگرى زياد تفاوتى ندارد. اين سنت قديمى و ناکارا تنها به هرز نيروى فعالين واقعى کارگرى منجر شده است. بحث برسر اين نيست که "بعض هيچ اند" يا نبايد فعالين کارگرى در اشکال مختلفى متشکل شوند. بحث برسر اينست که اين نهادها ربط واقعى به مبارزات روزمره و جارى کارگران و تشکل و اتحاد آنها دراين متن واقعى ندارند. اينکه اينها چکار ميکنند و چه اهداف و نيات خيرى دارند مورد بحث نيست بلکه مسئله تشکل توده اى کارگرى حال از هر نوعش مورد بحث است که کارگران يک مرکز صنعتى ميتوانند از طريق آن منافع شان را دنبال کنند و هر کارگرى در آن سهمش را بتوانند ايفا کند. بخش عمده اى از طبقه کارگر حتى نام اين کميته ها را نشنيده است و تعداد زيادى از رهبران کارگرى حتى خود را نزديک آنها نميکنند.
سنديکاليستها بالاخره در متن مبارزات واقعى توانستند به سنديکاى شرکت واحد و نيشکر هفت تپه شکل بدهند. روشن است کارگران عضو اين دو سنديکا همه سنديکاليست نيستند. گرايش راديکال کارگرى ضمن حمايت بيدريغ از اين تشکلها در مقابل بورژوازى دارد روى سياست و خط مشى خودش تاکيد ميکند. روى جنبش مجامع عمومى و ايجاد شوراهاى کارگرى و کنترل کارگرى. فعالين و رهبران رايکال و سوسياليست کارگران در متن اعتراضات کارگرى هر روز تلاش ميکنند. اگر نهادها و کميته هائى که رسالت خود را ايجاد تشکل کارگران گذاشته اند٬ نه فقط به اين امر حتى نزديک نشدند بلکه خود به ده دسته و محفل تقسيم شدند٬ لابد ايرادى در کارشان هست. برسميت نشناختن اين واقعيت عين سکتاريسم و نديدن منافع طبقه کارگر و الزامات تشکل توده اى کارگرى است.
یک دنیای بهتر: اولویتهای ناشی از طرح این قطعنامه ها کدامها هستند؟ هموار کردن راه ایجاد تشکلات توده ای کارگری؟ کنار زدن موانع و بیراهه هایی که در این پروسه ایجاد شده اند؟ کلا جایگاه و وزن تشکلات توده ای طبقه کارگر در شرایط کنونی در اوضاع متحول جامعه چگونه است؟ این تشکلات چه جایگاه و نقشی در سرنگونی رژیم اسلامی و تصرف قدرت سیاسی توسط جنبش کمونیسم کارگری ایفاء میکنند؟
علی جوادی: هموار کردن راه ایجاد تشکلات توده ای کارگری٬ کنار زدن موانع سر راه آن یک هدف اعلام شده ماست. ما بر این اساس تلاش گسترده تری را سازمان خواهیم داد. هر فعال رادیکال و سوسیالیستی طبقه ما باید یک فعال جنبش مجمع عمومی کارگری و جنبش شورایی باشد. برپایی گسترده جنبش مجامع عمومی کارگری یک هدف مشخص ماست. رسیدن به این هدف در عین حال مستلزم تقابل با سایر گرایشات راست و "چپ" در این راستا است.
ما برای به میدان کشیدن طبقه کارگر و سازماندهی و رهبری یک انقلاب کارگری تلاش میکنیم. پیشروی در این هدف مستلزم وجود تشکلات توده ای و حزبی طبقه کارگر است که بتوانند توده های کارگر را در ابعادی اجتماعی متحد و در میدان اعتراضات سرنوشت ساز رهبری و هدایت کنند. هیچ اعتراض کارگری نمیتواند از بالای سر رهبران عملی کارگری صورت گیرد. متحد کردن صفوف طبقه کارگر یک شرط پیشروی کمونیسم است. سرنگونی رژیم اسلامی بیش از هر زمان به تحرک و نقش طبقه کارگر در تحولات سیاسی حاضر گره خورده است. حزب ما بر این نقش کلیدی طبقه کارگر واقف است و تاکید دارد. هدف ما شکل دادن به صفی است که بتواند طبقه کارگر را در ابعاد اجتماعی در این مبارزه رهبری کند.
آذر ماجدی: ایجاد تشکلات توده ای کارگران یکی از مهمترین مسائل جنبش کارگری است. طبقه کارگر قادر نیست بدون ایجاد تشکلات توده ای خود، مبارزه اش را به پیش ببرد و از منافع اش دفاع کند. روشن است که بعنوان یک کمونیست تلاش ما مصروف گسترش سازماندهی طبقه کارگر و ایجاد تشکلات توده ای کارگری است. کارگران برای دفاع از منافع کوتاه مدت و دراز مدت خود، به دو نوع تشکل نیازمندند: تشکلات توده ای و حزبی. تشکلات توده ای در هر شرایطی از واجبات مبارزه کارگری است.
طبقه کارگر ایران اکنون در شرایط بسیار سخت اقتصادی و سیاسی قرار دارد. بحران اقتصادی، فقر و گرسنگی زائدالوصفی را به طبقه کارگر تحمیل کرده است. مبارزات کارگری گسترش چشمگیری داشته است، اما بدون تشکل و سازماندهی این مبارزات به پیروزی نمی رسد. طبقه کارگر ایران اکنون دارد به تلخ ترین شکلی این واقعیت را تجربه می کند. تلاش برای تشکل و سازماندهی در میان جنبش کارگری کاملا مشهود است. سرکوب خشن رژیم اسلامی مانع اصلی شکل گیری تشکلات توده ای کارگری است. اما با این وجود تشکیل مجامع عمومی گسترش چشمگیری داشته است. ما همچنین شاهد ساختن سندیکا در برخی رشته ها هستیم. همین تجربه کوتاه سندیکا سازی ضعف های اساسی این نهاد و دیدگاه را به روشنی عیان کرده است.
حزب اتحاد کمونیسم کارگری یکی از وظائف اصلی خود در رابطه با جنبش کارگری را بر سازماندهی و تشکل کارگران و تبدیل مجمع عمومی به یک سنت پایدار قرار داده است. این تشکلات هم برای کسب منافع فوری و بهبود فوری وضعیت طبقه کارگر و هم برای مبارزه طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم اسلامی، به زیر کشیدن نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم حیاتی اند.
سیاوش دانشور : اولويت ما تداوم سياستى است که تاکنون داشته ايم. دامن زدن به جنبش مجمع عمومى و سازمانيابى شورائى کارگران. بسيج گرايش راديکال و کمونيست طبقه حول اين سياستها. دخالت فعالتر و با نقشه تر در اعتراضات کارگرى و تقويت اين سنتها. نقد مستمر گرايشاتى که کارگران را پشت سياستهاى ناسيوناليستى و توهم به يک جناح حکومت و يا "ظرفيتهاى قانون اساسى" ميبرند. معرفى تجارب تاکنونى و تسرى دادن آن به کل جنبش طبقاتى. مقابله قاطع با سياستهاى سکتاريستى و سنتى که منافع کارگران را قربانى منافع خرد ميکند.
ايجاد سازمانهاى مستقل کارگرى يک خواست وسيع طبقه کارگر است. موانع متعددى سر راه اين امر وجود دارند که اختناق سياسى تنها يکى از آنهاست. شرايط معيشتى وخيم طبقه کارگر٬ وجود برده داران جديد که عنوان شرکت پيمانى دارند٬ سيستم تصفيه و اخراج مستمر کارگران با هدف سرکوب و همينطور ارزانتر کردن دستمزد کارگر٬ بيکارى وسيع و سياست بيکارسازى در متن آنچه که "خصوصى سازى" نام گرفته است٬ ندادن حقوقها و گرو گرفتن کارگران٬ وحشت از گرسنگى و بيکار شدن٬ دامن زدن به انواع رقابت در ميان کارگران٬ تقسيم شرکتها و مراکز صنعتى به بخشهاى کوچکتر و روبرو کردن کارگران با شرکتهاى متعدد پيمانى که هيچ مسئوليتى ندارند٬ قراردادهاى سفيد امضا٬ و غيره٬ همه براى فعال کارگرى که ميخواهد اتحاد و تشکل کارگرى را ايجاد کند مانع هاى جدى اند. به اينها اختناق و تهديد مستمر کارگران را اضافه کنيد.
اين وضعيت پيچيده که همراه است با شرايط کار برده وار و اضافه کاريهاى اجبارى و غيره٬ شکلى از تشکل را ميتواند جلو براند که دراين اوضاع پيچيده مطلوبيت داشته باشد. يعنى هم فعال کارگرى را زير ضرب نبرد و هم دخالت توده اى کارگر را در اعتراض تامين کند. مجمع عمومى کارگرى و اعتراض دسته جمعى کارگران پاسخ اين وضعيت است. شورا چيزى جز مجمع عمومى دائر و منظم نيست. مجمع عمومى رکن اصلى شوراهاى کارگرى است. فعالين کارگرى همواره در اشکال طبيعى شبکه ها و محافل متشکل اند. اما جنبش مجمع عمومى بعنوان يک سنت ريشه دار در جنبش کارگرى ميتواند وسعت يابد و گسترش پيدا کند. سنتى که با هر درجه تغيير تناسب قوا فورا ميتواند به شوراهاى کارگرى در سطوح مختلف منجر شود. تشکل و اتحاد طبقه در متن مبارزه روزمره اش تامين ميشود. تشکل طبقه را به امرى فلسفى و تئوريک تبديل کردن و يا اشکالى از سازماندهى بيرون سوخت و ساز طبقه تنها بيراهه است و عليرغم ميل هر فعال کارگرى منفعتش را سرمايه داران ميبرند. طبقه کارگر متشکل و يا بالقوه متشکل در قالب مجامع عمومى در شرايط مساعدتر ميتواند بعنوان نيروئى عظيم عليه سرمايه دارى قد علم کند. انقلاب کارگرى انقلابى است که کارگران کمونيست ميخواهند و تشکل و اتحاد و آمادگى طبقه کارگر شرط ضرورى اين انقلاب است. مکان سنت راديکال و جنبش عمل مستقيم کارگرى تا به انقلاب طبقه کارگر مربوط است همينجاست. هر تلاش کارگر کمونيست و پيشرو براى اتحاد و تشکل و تحزب و رهبرى مبارزه عليه سرمايه قدمى در مسير انقلاب کمونيستى طبقه کارگر است.
یک دنیای بهتر: پلنوم بیاینه ای در باره موقعیت و جایگاه کمونیسم منصور حکمت صادر کرد. هدف از انتشار این بیانیه چه بود؟ برخی چپ های ضد کمونیسم کارگری این اقدام در ارج گذاری مقام و جایگاه و تاثیرات منصور حکمت را تقبیح میکنند. بعضا این اقدام را تلاشی "مذهبی" تلقی میکنند و یاد آور میشوند که منصور حکمت "پیغمبر" نبود. اخیرا این سیاست در دو حزب موسوم به "کمونیست کارگری" هم رایج شده است. ارزیابی شما چیست؟ نقش و جایگاه کمونیسم منصور حکمت در تحولات آتی جامعه کدام است؟
علی جوادی: "منصور حکمت پیغمبر نبود". این اسم رمز عبور و تعرض به کمونیسم منصور حکمت است. مبتکر این تلاش ارتجاعی جریانات ضد کمونیست ملی - اسلامی هستند. انتظار دیگری هم نمیتوان داشت. متاسفانه اکنون شاهد آن هستیم که رهبران هر دو حزب موسوم به کمونیست کارگری نیز به این کمپین ارتجاعی پیوسته اند. نمیتوانند آشکارا به مقابله تزها و نقطه نظرات کمونیستی اش بپردازند٬ از پهلو وارد میشوند. میخواهند خود را از زیر بار کمونیسم منصور حکمت خلاص کنند. "در افزوده های" راست و پوپولیستی خود را دارند. دیگر نیازی به کمونیسم منصور حکمت حس نمیکنند. کمونیسم منصور حکمت وزنه ای بر پایشان است که حرکتشان در جهت اهداف مغایر کمونیسم کارگری را کند میکند. ما بسادگی از پس مخالفین آشکار کمونیسم منصور حکمت بر می آئیم. مساله ای نیستند. مشکل اما جریاناتی هستند که در زیر نام منصور حکمت چنین پروژه ای را پیش میبرند. خوشبختانه خود این جریانات در دوره اخیر با قرار دادن پروژه عبور از منصور حکمت به این گسست شتاب بخشیده اند. یک وظیفه ما نشان دادن بی ربطی این جریانات با کمونیسم منصور حکمت است.
اما نقش و جایگاه کمونیسم منصور حکمت یک مساله اساسی برای ماست. پیروزی کمونیسم کارگری در ایران تنها میتواند تحت این پرچم صورت گیرد. سایر کمونیسم ها امتحان خود را پس داده اند. شکست خورده اند. پیروزی کمونیسم در گرو تفوق سیاسی نظری این کمونیسم در اعتراضات کارگری و جامعه است.
آذر ماجدی: همانطور که مختصرا در پاسخ به سوال اول اشاره کردم، سازماندهی انقلاب کارگری و پیروزی آن در گرو گسترش کمونیسم کارگری منصور حکمت و تامین رهبری حزب کمونیستی مجهز به این نوع کمونیسم است. چپ رادیکال غیر کارگری هیچ شانسی ندارد. یکی از اهداف این بیانیه اعلام این واقعیت انکار ناپذیر است. بعلاوه جنبش کمونیسم کارگری پس از مرگ منصور حکمت ضربات عمیقی را متحمل شد. انشقاقی که در رهبری حزب کمونیست کارگری پس از مرگ منصور حکمت شکل گرفت و به انشعاب در سال 2004 انجامید، ضربات بسیاری به جنبش کمونیسم کارگری وارد آورد. اختلافات پس از انشعاب در درون دو حزب پایان نگرفت. در هر دو حزب تلاش برای برافراشتن پرچم منصور حکمت ادامه یافت. جدایی ما از حزب کمونیست کارگری بدنبال چنین جدالی بود.
دو حزب موسوم به کمونیست کارگری با سرعت شگفت آوری از منصور حکمت عبور کردند و عمیقا در سیاست ها و پراتیک چپ رادیکال غیر کارگری غرق شده اند. این مساله کار ما، بعنوان کمونیست های کارگری مدافع منصور حکمت را مشکل تر می کند. این بیانیه بر نقش و جایگاه منصور حکمت بعنوان یک رهبر فکری، سیاسی و حزبی کمونیستی کارگری تاکید می کند. کمااینکه شاهدیم که بدنبال ضرباتی که بر کمونیسم کارگری تحمیل شد، جریانات اپوزیسیون هر یک به شکلی به صرافت تسویه حساب با منصور حکمت افتاده اند. ناسیونالیسم پرو غرب، قومی، چپ فرقه ای، و چپ رادیکال متشکل در دو حزب موسوم به کمونیسم کارگری، همه دارند با سیاست ها، سبک کار و اصولی گرى و انسان گرایی منصور حکمت می جنگند. لذا ما وظیفه خود دیدیم که دفاع قاطع خویش از منصور حکمت و تعهد خود به پیگیری سیاست های او را در قالب این بیانیه اعلام کنیم.
جریاناتی که ما را بخاطر دفاع از منصور حکمت مورد نقد قرار می دهند، به نقش و جایگاه منصور حکمت آگاهند. وجود یک حزب میلیتانت و مبارز که پرچم منصور حکمت را برافراشته است، به زیان منافع و موجودیت خود می بینند. لذا به ترفند های مختلف متوسل می شوند. عملا با توسل به شانتاژ دارند نقل قول کردن از او را به یک تابو بدل می کنند. با مقایسه دفاع ما از منصور حکمت، با گرایشات مذهبی، میخواهند ما و مدافعین منصور حکمت را مرعوب کنند. آنها با توسل به این ترفند ها قصد دارند ما را به تسلیم وادارند، تا پرچم منصور حکمت را با بیرقی سفید در مقابل شان تعویض کنیم. اما ما تسلیم نمی شویم. ما کلید پیروزی کمونیسم را می شناسیم. آگاهیم که پیروزی طبقه کارگر و کمونیسم در گرو به اهتزاز درآوردن پرچم کمونیسم منصور حکمت است.
سیاوش دانشور : البته ما به پيغمبران "واقعى" اعتقادى نداريم و هر روز تلاش ميکنيم نشان دهيم که چه رابطه اى بين پيغمبر بودن و مريد بودن در چهارچوب مناسبات طبقاتى وجود دارد و اينکه چرا بايد اين طوق بردگى را بشريت آزاد و در راس آنها طبقه کارگر بدور اندازد. آنها که هنوز در ضمير ناخودآگاهشان پيغمبر جائى دارد و به ناسلامتى خود را "کمونيست" هم مينامند خود دانند. در نتيجه پاسخ به اين نوع بحثها فقط وقت تلف کردن است. اما پشت اين حجاب "پيغمبر" حقيقتى وجود دارد که گويندگان آن اتفاقا تلاش دارند همان را زير خاک کنند. منصور حکمت از نادر رهبران انقلابى و کمونيستى است که به شهادت تاريخ فعاليت سياسى اش نماينده بازترين٬ مدرن ترين٬ برابرترين و اجتماعى ترين الگوهاى فعاليت سياسى و رفتار حزبى و تشکيلاتى است. در نتيجه کسانى که در پاسخ به هر انتقادى فورا چوب راه حل تشکيلاتى را بلند کردند٬ سياست ترور شخصيت و تقبيح و غيره را پيش بردند٬ و بدتر کسانى که تربيت شده سنتهاى کمونيسم روسى و چينى و پادگانى اند٬ دراين موقعيت نيستند که اينگونه ژست ها را بگيرند. اما هنوز خود موضوعى که باعث شده اينان پشت سپر مذهبى "پيغمبر" قايم شوند اينست که منصور حکمت و ديدگاههاى مارکسيستى او سد راه اهداف واقعى سياسى شان است. اول بايد از حريف مترسکى مکتبى و قالبى و غيره بسازند تا بتوانند مثلا "نقد" کنند. اول بايد ادعاى پرت و نارفيقانه اطلاق "پيغمبر"ى به رهبر سابقشان را از جانب ما نسبت دهند تا بتوانند عليه او بشورند و منزلشان را آب و جاروى سياسى بکنند. وگرنه اينها بيش از هر کس ميدانند که منصور حکمت به هر تک بنى بشرى که حرف ميزد و مينوشت و تلاش ميکرد توجه ويژه داشت و همواره در هر جلسه حزبى بر مارکسيست بودن٬ مارکس خواندن٬ سياسى و اجتماعى بودن٬ ضرورت تعيين تکليف با سنتهاى فرقه اى٬ و فهميدن بنيادهاى فکرى و سياسى کمونيسم کارگرى بعنوان يک سنت متمايز حرف ميزد. مشکل واقعى اينها اينست که ما نشان ميدهيم تا چه حد به منصور حکمت و مارکس بى ربط اند و اين برايشان گران آمده است. چون نميتوانند سياست هاى سنتى و غير کارگرى شان را با برچسپ کمونيسم کارگرى عرضه کنند. لذا بايد به تئوريسين و رهبر انقلابى اين خط حمله کند٬ پائين اش بکشند٬ مدافعينش را مکتبى و نقل قولى و غيره معرفى کنند تا بتوانند سياست هاى بى ربط و عمدتا راست شان را به نام "کمونيسم" بفروشند. معضل اين نيست که کسى "پيغمبر" بوده و يا گويا کسانى چنين اعتقادى دارند٬ معضل اينست که تعدادى نفس کسى بودنشان را بدون پائين آوردن منصور حکمت نميتوانند بفهمند. اين معضل غير سياسى را شايد روزى علم پزشکى پاسخ دهد اما در هر حال منصور حکمت و حزب اتحاد کمونيسم کارگرى دراين ميان بى تقصير است.
اينکه چرا حزب ما در دفاع از منصور حکمت بيانيه صادر ميکند بسادگى اينست که اين حزب براساس ديدگاههاى منصور حکمت و کمونيسم مارکسى او بنا شده و مدافع پروپاقرص آنست. اين کمونيسم سنتى اجتماعى و متمايز با کل کمونيسم قرن بيستم بعد از شکست انقلاب اکتبر و مشخصا خط لنينى است. سنتى کارگرى و ضد کاپيتاليستى و وفادار به ماترياليسم پراتيک و انقلابى مارکس. به اين اعتبار دشمن کم ندارد. همين امروز حمله به منصور حکمت و تحريف او براى تعداد زيادى ناسيوناليست دو آتشه و نوکر پنتاگون تا انواع چپى که هنوز تمايز خود را براساس گوشه اى دفرمه از ديدگاههاى منصور حکمت تبئين ميکند در جريان است. سوال اينست چرا؟ آيا اينها بيکارند؟ حقيقت اينست که اين همه تعرض به منصور حکمت قرار است راه را براى اين کمپ از راست افراطى تا وارياسيونهاى چپ آن آماده کند و هر کدام به سهم خود منصور حکمت را بعنوان يک خط مشى و يک سنت متمايز کمونيستى و انقلابى مانع ميبيند. کمونيسم طبقه کارگر از موضعى طبقاتى و آلترناتيو از منصور حکمت و پرچم سياسى و انتقادى ضد کاپيتاليستى او دفاع ميکند و هر روز و در متن جنگ روزمره با بورژوازى آموزشهايش را بکار ميبندد. توصيه من به اين جنبش ضد کمونيسم منصور حکمت اينست که بجاى هو و جنجال و بى بضاعتى سياسى روى پايشان بايستند و خود را در معرض قضاوت قرار دهند. سياستها و پراتيک آنها بهترين محک داورى و ربط و بى ربطى شان به منفعت جنبش طبقه کارگر است. بويژه کسانى که حمله به منصور حکمت را از دريچه بسيار تنگ منفعت صندلى سياسى خود نگاه ميکنند بحث شان هم به همان اندازه سطحى و غير سياسى و حتى شخصى است. ما به سنت اجتماعى و طبقاتى جنبش ضد سرمايه دارى طبقه کارگر تعلق داريم و جدال فکرى ما در درجه اول متوجه گرايشات اصلى طبقه حاکم است. پاسخ سنتهاى فرقه اى و جناح هاى چپ گرايشات اصلى را در همين چهارچوب ميدهيم. مستقل از اينکه هر کسى چه ميگويد٬ ما تضمين ميکنيم که در مقابل هر نوع جعل تاريخ و تحريف حقيقت مى ايستيم و اين را گوشه اى از منافع وسيعتر جنبش سياسى مان ميدانيم.
جايگاه منصور حکمت در تحولات آتى دقيقا تابع اينست که اين نوع کمونيسم٬ اين سنت متمايز مارکسى و کارگرى٬ تا چه اندازه ميتواند به پرچم اعتراض سياسى و طبقاتى تبديل شود. همين امروز و عليرغم ضربات مهلکى که حزب منصور حکمت خورد٬ کمونيسم او عميقا با آتوريته است. منصور حکمت در مغز استخوان کمونيسم طبقه کارگر است. هوادارى از اين خط مختص حزب اتحاد کمونيسم کارگرى نيست. منصور حکمت نه فقط در ايران بلکه در منطقه و امروز در بخشهائى از طبقه کارگر جهانى و در ميان مارکسيستها شناخته شده است. منصور حکمت بسيار پيشتر از امروز يک ترند معتبر فکرى و سياسى بود. مارکسيسم در ايران بدون منصور حکمت قابل تبئين و توضيح نيست. دفاع از اين تاريخ و اين سنت متمايز اجتماعى امر حزب ماست و بيانيه حزب تاکيدى براين است. در عين حال بايد تاکيد کرد کمونيسم صرفا يک جنبش فکرى و تئوريک و روشنگرانه نيست. کمونيسم بعنوان يک جنبش سياسى جريانى انتقادى- پراتيکى است و بود و نبودش در قلمرو سياست تابعى از حضور در قلمروهاى متعدد جدال طبقاتى است. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى با تمام نيرو و قدرت تلاش ميکند اين سنت متمايز مارکسى را در متن جدال طبقاتى نمايندگى کند.
یک دنیای بهتر: این مجموعه از قطعنامه ها و بیانیه ها کلا کدام اولویتهایی را در مقابل حزب در دوره آتی علاوه بر اولویتهای تا کنونی قرار میدهند؟ تاکیدات حزب در دوره آتی کدامها هستند؟
علی جوادی: هدف ما سر و سامان دادن به گرایش کمونیستی طبقه کارگر و جنبش شورایی است. گسترش فعالیت در جهت سازماندهی توده ای طبقه کارگر و تلاش برای گسترش دامنه نفوذ گرایش رادیکال سوسیالیستی از ارکان این فعالیت حزب در دوره اخیر است. کلا مساله "حزب و طبقه" در حال حاضر در محور فعالیت حزب قرار دارد. حزب سیاسی کارگران را در این پروسه میتوان شکل داد. نیروی طبقه کارگر را تنها در این پروسه میتوان به میدان نبرد طبقاتی و تعیین کننده٬ کشاند. این پروسه مطلوب ما برای سرنگونی رژیم اسلامی است. در آتیه بیشتر در این زمینه صحبت خواهیم کرد.
آذر ماجدی: ما عملا فعالیت های تاکنونی خود را با تمرکز و قاطعیت بیشتر ادامه خواهیم داد. فعالیت ما در جنبش کارگری نتایج رضایت بخشی داشته است. هنوز کافی نیست. هنوز کار بسیار بیشتری طلب می کند. اما نتیجه بخش بوده است. این فعالیت را باید تقویت کنیم. نقد سندیکالیسم و گرایشات بورژوایی درون طبقه کارگر و تلاش مستمر و پیگیر برای جلب و حذب کارگران رادیکال سوسیالیست کماکان از اولویت های ما است.
نقد پیگیر تر جنبش های دیگر، ناسیونالیسم پرو غرب، ملی – اسلامی و جریان چپ رادیکال غیر کارگری یکی دیگر از اولویت های ماست. ساختن حزب در داخل و خارج کشور، تقویت بنیه مالی حزب، گسترش دسترسی حزب به جامعه، بسط و تقویت نفوذ حزب و گسترش فعالیت انترناسیونالیستی و چاپ و اشاعه آثار منصور حکمت در سطح وسیع از اولویت های دیگر حزب است. حزب توانسته است که موقعیت خود را بعنوان یک حزب فعال، مبارز، میلیتانت و مسئول کمونیست کارگری، حزب کمونیسم کارگری منصور حکمت تثبیت کند. اکنون باید بر گسترش و تقویت نفوذ حزب و ساختن ساختارهای قوی یک حزب سیاسی تمرکز کنیم.
سیاوش دانشور : اولويتهاى حزب در رئوس کلى همانها هستند که در دوره قبل بودند و پراتيک دوره اى حزب منعکس کننده آنست. فعاليت محورى حزب بعنوان جز لايتجزاى کمونيسم طبقه کارگر کماکان تمرکز روى جنبش کارگرى است. ما ازاين موضع اجتماعى به موضوعات ديگر ميپردازيم. دراين زمينه مسائلى مانند سازمان هاى حزبى٬ سازمانهاى توده اى کارگرى٬ تاکتيک هاى مشخص مبارزاتى و غيره در اشکال روشنترى مورد نظرند. دستاوردهاى تاکنونى بايد تحکيم و گسترش يابند و حضور و دخالت حزب نيز همينطور. همينطور انسجام و تحکيم بيشتر حزب بعنوان تشکيلات و ابزار سياسى و مبارزاتى يک قلمرو ديگر تلاش ايندوره ماست. سنتهائى که درايندوره مبناى کار ما بودند بايد بيشتر جابيافتند و بعنوان ويژگيهاى حزب سياسى کارگرى بيشتر خود را در جامعه و قلمروهاى متعدد مبارزاتى منعکس کنند. دخالت بيشتر در جنبشهاى پيشرو و برابرى طلب نيز يک اولويت ماست. مسئله مالى و رفع نيازهاى مالى حزب و گسترش رسانه ها و انتشارات حزب يک اولويت ديگر ماست. گسترش حزب و جذب نيرو يک هدف ديگر ماست.
در قلمرو سياسى اولويت ما تثبيت و گسترش نفوذ حزب بعنوان يک سنت متمايز و تبديل شدن به بستر اصلى کمونيسم در ايران است. تقويت خصوصيت و ويژگى انتقادى – پراتيکى حزب چه در جنبش کارگرى و چه در تقابل با جنبشهاى طبقات دارا – با فرض تفاوتهاى اساسى - ٬ دخالت گسترده تر در مبارزات جارى طبقه و پاسخ به معضلات امر سازماندهى و رهبرى و تقويت و انسجام گرايش سوسياليستى و کمونيستى طبقه٬ تقابل با کليه سياستهائى که بعنوان نقطه سازش تلاش دارند مبارزه طبقاتى را به کجراه ببرند و نيروى طبقه کارگر و آزاديخواهى و برابرى طلبى را پشت آن يا آن پلاتفرم ارتجاعى بکشانند٬ تقويت مبارزه عليه جمهورى اسلامى بعنوان مرتجع ترين نظام حافظ سرمايه دارى در ايران٬ و تبديل کمونيسم طبقه کارگر به يک آلترناتيو اجتماعى براى نجات از وضع موجود بويژه در دوره اخير که کمونيسم و مارکسيسم از محبوبيت و حقانيت بيشترى برخوردار است ثقل جهتگيرى سياسى ماست.
در قلمرو بين المللى تاکيد ما روى فعاليت کمونيستى و انترناسيوناليستى و تلاش براى کمک به مبارزات طبقه کارگر عليه سرمايه دارى بحران زده و منفور٬ توزيع گسترده تر آثار منصور حکمت٬ کمک به رشد سنت راديکال کارگرى و تلاش براى تقويت پرچم سياسى کمونيستى بعنوان يک راه حل واقعى است. همينطور فعاليت در خارج کشور مبتنى بر سنتهاى اجتماعى و کمونيستى يکى ديگر از اولويتهاى حزب است که قلمروهاى مختلف آن بايد بصورت اسنادى توسط کميته خارج حزب تدوين شود. *